خدایا از این دنیا خسته شده ام
از این نا مهربانی ها خسته شده ام
هر شب چشمانم خیس است
هر شب در خواب دعا میکنم.خدایا مرا در خواب بمیران تا در هنگام مرگ
چشمانم دنیا را نبیند تا که مردنم را کس نفهمد...کس نبیند...
برای نجاتم تلاشی نباشد...
خدایا! دیشب تا صبح چت میكردم. شب عجیبی بود و چتی غریب.
ثانیهها، دقیقهها و ساعتها گذشت و من انگار در این دنیا نبودم: "گم شده بودم".
...
لحظهای دیگر، همانطور كه چشمانم بر صفحهِ نمایش رایانه دنبال پیامی جدید از سوی آن آشنای غریبه میگشت، صدای اذان از مسجدی نزدیك خانه گوشم را نوازش داد: "اللهاكبر...".
دینگ! طرف تایپ كرده بود: "آخرش خودت رو معرفی نكردی! نمیخوای بگی كی هستی؟" "اشهدان لاالهالاالله..."
...
خواستم باز هم سركارش بگذارم، اما... دلم نیامد: "گناه داره، راستش را میگم" "اشهدان محمدرسولالله ... اشهدان علیاً ولیالله،..."
تایپ كردم: "من!... قلم خشك شد! چی بگم؛ اسم؟ سن؟ جنس؟ محل زندگی؟ و من این همه بودم و این همه نبودم. پس من كیستم؟ این مرد كه در هیاهوی چت، خود را گم كرده كیست؟ ای كاش لحظهای با خود چت كرده بود!
...
داشتم دیوانه میشدم. از خود بیگانه، گمگشته، لحظات سخت سرگردانی... "حی علیالصلاه`..."
پس از سالها دوری از خود، یافتمش: "من؟ بندهِ خدا!".
"حی علیالفلاح..."
خواستم فریاد بكشم و نعره بزنم كه "پس تا كی چت با غیر؟"
"حی علی خیرالعمل..."
...
خدایا میخواهم از این لحظه فقط با تو چت كنم، میخواهم هویت اصلی خودم را پیدا كنم: "گوهری كز صدف كون و مكان بیرون است / طلب از گمشدگان لب دریا میكرد".
"اللهاكبر اللهاكبر"
اما فراموش نمیكنم كه تو اولین پیام را فرستادی، تو بودی كه با دلم چت كردی و او را به خود آوردی.
"لااله الاالله..."

گفتم: چقدر احساس تنهایی میكنم
گفتی: ... فَإِنِّي قَرِيبٌ...
.:: من كه نزدیكم (بقره/۱۸۶) ::.
گفتم: تو همیشه نزدیكی؛ من دورم... كاش میشد بهت نزدیك شم
گفتی: وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد كن (اعراف/۲۰۵) ::.
.: Weblog Themes By Pichak :.