تاريخ : برچسب:خانه دوست کجاست,الله,خدا,خدایا, | | نویسنده : بنده خدا

با خودم زمزمه کردم :خانه ی دوست کجاست ؟

گیله مرد به قلبم اشاره کرد و گفت : با تمام وجود سعی کن ؛ باید که اینجا باشه .

نگاهم از انگشت اشاره اش بر زمین سر خورد و فقط مبهوت موندم .

 

 

خانه دوست کجاست

 



اغلب وقتی امیدت رو از دست میدی و فکر میکنی آخر خطه

خدا از بالا بهت لبخند میزنه و میگه:

آرام باش عزیزم این فقط یه پیچ تنده....

 



تاريخ : برچسب:باران,عاشقانه,خدا,مطلب خواندنی, | | نویسنده : بنده خدا

دلم یک کوچه می خواهد...

بی بن بست...

وبارانی نم نم...

ویک خدا...

که کمی باهم راه برویم...

همین!!!

دلم کفش نمیخواهد...

پاپوشی از چمن میخواهد...

دلم باران میخواهد...

دلم هیاهو نمی خواهد...

می خواهد اندکی با سکوت و نسیم و باران قدم بزند...

 همین!



تاريخ : برچسب:خدا,مطلب زیبا,خداوندا,خدایا, | | نویسنده : بنده خدا

تو قول دادی . . . ! 

وَقالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَستَجبْ لَكُمْ . . . 
 
یـــادت هســـت ؟؟

 



 

دلت را خانه من کن، مصفا کردنش با من

                       به من درد دلت افشا کن، مداوا کردنش با من

اگر گم کرده ای ای دل، کلید استجابت را

                      بیا یک لحظه با من باش، پیدا کردنش بامن

اگر درها به رویت بسته شد، دل بد مکن با من

                     در این خانه دق الباب کن، واکردنش با من

چو خوردی روزی امروز، من را شکر نعمت کن

                    غم فردا مخور، تمدید فردا کردنش با من

بیا قبل از وقوع مرگ، روشن کن حسابت را

                    بیاور نیک و بدها را، جمع و منها کردنش بامن

بیاسا جبهه خود را، به خاک بندگی یک شب

                  تو خود را بنده ما کن، عبد مولا کردنش با من

اگر صدبار گنه کردی، مشو نومید از رحمت من

                 تو نام توبه را بنویس، امضا کردنش با من

 

توحید فهمی

 

 



خدا هماني است که ما مي خواهيم  کاش ما هم هماني باشيم که خدا مي خواهد...

دعا مي کنم خدا غافل کند تورا از آن کار که خدا را از تو غافل مي کند.
..

 



 


 

این روزها خیلی خسته ام...

این روزها با سختی های بسیاری دست به گریبانم...

این روزها مثل تکه چوبی روی آب خودم را بر روی دریای زندگی با همه تلاطماتش رها کرده ام و آنها هرچه می خواهند می کنند 

این روزها آغوش گرم خدای مهربانم را می خواهم

این روزها دستان پرمهر خدایم را می خواهم تا اشکهایم را بزداید

این روزها فقط به خدای خوبم نگاه می کنم

منتظر دستان مهربانش هستم که دستم را بگیرد

منتظرم تا مرا به آنجا که باید هدایت کند

و البته تا رسیدن به آنجا مراقبم باشد

خدایا این روزها فقط و فقط تو را می خواهم

می خواهمت، می خواهمت ....

 



 

 

خداوندا نمی دانم

 

خداوندا تو راهم ده.

 

پناهم ده .

 

امیدم خداوندا .

 

كه دیگر نا امیدم من و میدانم كه نومیدی ز درگاهت

 

گناهی بس ستمبار است و لیكن من نمیدانم

 

دگر پایان پایانم.

.........

 



ادامه مطلب

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org   

         

 



 

 

دلم گرفته از اين دنيا از اين ادمها خسته شدم دوست دارم بميرم دلم داره ميتركه دلم ميخواد سير گريه كنم خسته شدم خدايا كمكم كن خدايا نجاتم بده از اين مخمصه خدايا خدايا دستمو گرفتي رهايم نكن خدايا فقط توكلم به تو وبس پس كمكم كن خدايا
.
.
.



ادامه مطلب

 

 

http://upload.iranvij.ir/images_aban91/61516590949332080759.jpg
 

خدایا! دیشب‌ تا صبح‌ چت‌ می‌كردم. شب‌ عجیبی‌ بود و چتی‌ غریب.
ثانیه‌ها، دقیقه‌ها و ساعتها گذشت‌ و من‌ انگار در این‌ دنیا نبودم: "گم‌ شده‌ بودم".

 ...  

لحظه‌ای‌ دیگر، همان‌طور كه‌ چشمانم‌ بر صفحهِ نمایش‌ رایانه‌ دنبال‌ پیامی‌ جدید از سوی‌ آن‌ آشنای‌ غریبه‌ می‌گشت، صدای‌ اذان‌ از مسجدی‌ نزدیك‌ خانه‌ گوشم‌ را نوازش‌ داد: "الله‌اكبر...".
دینگ! طرف‌ تایپ‌ كرده‌ بود: "آخرش‌ خودت‌ رو معرفی‌ نكردی! نمی‌خوای‌ بگی‌ كی‌ هستی؟" "اشهدان‌ لااله‌الاالله..."
...
   

خواستم‌ باز هم‌ سركارش‌ بگذارم، اما... دلم‌ نیامد: "گناه‌ داره، راستش‌ را می‌گم" "اشهدان‌ محمدرسول‌الله ... اشهدان‌ علیاً ولی‌الله،..."
تایپ‌ كردم: "من!... قلم‌ خشك‌ شد! چی‌ بگم؛ اسم؟ سن؟ جنس؟ محل‌ زندگی؟ و من‌ این‌ همه‌ بودم‌ و این‌ همه‌ نبودم. پس‌ من‌ كیستم؟ این‌ مرد كه‌ در هیاهوی‌ چت، خود را گم‌ كرده‌ كیست؟ ای‌ كاش‌ لحظه‌ای‌ با خود چت‌ كرده‌ بود!
   

...
داشتم‌ دیوانه‌ می‌شدم. از خود بیگانه، گم‌گشته، لحظات‌ سخت‌ سرگردانی... "حی‌ علی‌الصلاه`..."
پس‌ از سالها دوری‌ از خود، یافتمش: "من؟ بندهِ خدا!".
"حی‌ علی‌الفلاح..."
خواستم‌ فریاد بكشم‌ و نعره‌ بزنم‌ كه‌ "پس‌ تا كی‌ چت‌ با غیر؟"
"حی‌ علی‌ خیرالعمل..."

...
خدایا می‌خواهم‌ از این‌ لحظه‌ فقط‌ با تو چت‌ كنم، می‌خواهم‌ هویت‌ اصلی‌ خودم‌ را پیدا كنم: "گوهری‌ كز صدف‌ كون‌ و مكان‌ بیرون‌ است‌ / طلب‌ از گمشدگان‌ لب‌ دریا می‌كرد".
"الله‌اكبر الله‌اكبر"
اما فراموش‌ نمی‌كنم‌ كه‌ تو اولین‌ پیام‌ را فرستادی، تو بودی‌ كه‌ با دلم‌ چت‌ كردی‌ و او را به‌ خود آوردی.
"لااله‌ الاالله..."

 



ادامه مطلب

پروردگارا!

.

.

.

پروردگارا! از اینکه تو را می نگارم، سپاس گزارم.

 



ادامه مطلب

 

هر روز
شیطان لعنتی
خط های ذهن مرا
اشغال می كند
هی با شماره های غلط ، زنگ می زند،‏
آن وقت من اشتباه می كنم و او
با اشتباه های دلم حال می كند

 

...



ادامه مطلب
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد